نقد تاريخ نگاري ابن کثير (3)


 

نويسندگان:دکتر حسن حضرتي*
منيره شريعت جو **




 

ـ نقد دروني و بيروني تاريخ نگاري ابن كثير بر اساس تحليل گفتمان
 

الف) رخدادهاي تاريخي در البدايه و النهايه، سوژه
 

اين كتاب از دو بخش البدايه كه شامل مباحثي درباره خلقت نخستين موجودات و رخدادهاي تاريخي است و النهايه كه دربرگيرنده اخبار و روايات فتن، پيش بيني ها، نشانه‌هاي قيامت، برانگيخته شدن موجودات، وقايع قيامت، وصف بهشت و دوزخ و هرآن چه به آن زمان مربوط مي باشد، تشكيل گرديده است.(1)
بخش البدايه به يك لحاظ در برگيرنده سه موضوع كلي 1) ابتداي آفرينش موجودات، قصص انبيا، امم گذشته و ايام جاهليت 2) سيره نبوي 3) تاريخ جهان اسلام، است كه دوره هاي مختلف خلفاي نخست و دولت اموي، خلافت عباسيان و حكومت هاي هم عصر آن، و سرانجام دولت مماليك بحري و دوران معاصر ابن كثير را شامل مي شود.
اين بخش در دو قسمت تنظيم شده است. بخش اول آن، همان گونه كه ابن كثير اشاره نموده است، به دليل تناسب موضوع در بخش دلائل النبوه سيره نبوي ذكر گرديده است. بخش دوم نيز در پايان تاريخ وي آورده شده است. مطلب قابل ذكر اين است كه بخش النهايه كتاب عمدتا به صورت جداگانه به چاپ رسيده است و اكثر مصححان البدايه و النهايه آن را در پايان تاريخ وي ذكر نكرده‌اند. اما به دليل ذكر عنوان النهايه و همچنين مطالب مرتبط با آن در مقدمه البدايه، (2) پايان بخش دلايل النبوه (3) و نيز ذكر خلاصه اي از مطالب البدايه در ابتداي كتاب النهايه،(4) آن را بايد جزيي از كتاب تاريخ وي كه عنوان هر دو بخش، يعني «البدايه» و «النهايه» را در برمي گيرد به شمار آورد.
مطالب دربرگيرنده النهايه در بخش دلائل النبوه عمدتا شامل آن دسته از اخبار غيبي كه تا زمان وي به وقوع پيوسته، مي باشد. همانند وقايع پس از رحلت پيامبر6(ص)در زمان خلفا، بني‌اميه، بني‌عباس، فتوحات، حوادثي كه بر بني هاشم و صحابه رخ مي دهد.
بخش دوم نيز به وقايع آخرالزمان، همچون صفات اهل آخرالزمان، ظهور مهدي(عج) در آخرالزمان، نزول حضرت عيسي ، خروج دجال و يأجوج و مأجوج و... علائم قيامت از جمله دميده شدن صور، برانگيخته شدن موجودات، توصيف قيامت، بهشت و دوزخ، شفاعت و اقسام آن مي‌پردازد. (5)

ب) عناصر سازنده تاريخ نگاري ابن كثير دمشقي نشانه ها و هسته مركزي
 

سوژه هاي گفتمان تاريخي ابن كثير كه عناوين كلي آن ذكر گرديد، هر كدام در برگيرنده جزئيات فراوان، حاوي گزارش هايي گاه متفاوت و يا متناقض است كه نيازمند ملاك هايي جهت نقد و گزينش رخداد كه در گفتمان انتقادي با عنوان نشانه ها يا عناصر سازنده كه مبتني بر هسته مركزي است، مي باشد.
ابن كثير در ذكر حوادث، از آثار مكتوب و منقول استفاده نموده است. اما آن چه در كل كتاب، در نقدهاي وي ديده مي شود استفاده از عناصر كتاب آسماني و سنت نبوي است و در راستاي اين دو از عقل نيز به عنوان معيار استفاده نموده است. (6)
وي هر چند از كتب آسماني پيشين در نقل روايات استفاده نموده است اما به علت مصونيت قرآن [برخلاف ساير كتب آسماني كه دچار تحريف شده اند] آن را كامل ترين كتاب آسماني دانسته و به عنوان ملاك استفاده نموده است. استناد به سنت پيامبر(ص)با توجه به اخبار و آثار رسيده از علما با اتکا به كتاب‌هاي تفسير، سيره، تاريخ و ديگر اخبار يكي ديگر از مراجع وي است.(7)همچنين در بخش‌هاي مختلف البدايه و النهايه مشاهده مي شود كه با توجه به عقلانيت، روايت را مورد نقد قرار مي دهد. اما نكته حائز اهميت اين است كه عقلانيت به كار گرفته شده توسط وي، به عنوان يك شافعي مذهب به معناي قياس كه در منطق همان تمثيل به شمار رفته، (8)مي باشد.
آشنايي ابن كثير دمشقي با علوم مختلف فقهي، تفسير، كلام، تاريخ، فقه و غيره به او اين توانايي را بخشيد كه علاوه بر نقل روايت ها با ديدگاه هاي مختلف از مباني فكري ساير علوم نيز بهره برده و در تاريخ خود از آن استفاده نمايد. اين مسأله علاوه بر مطرح نمودن اين كتاب به عنوان دايره‌المعارفي از اطلاعات موجود تاريخي، داراي سبك تاريخ نگاري متمايزي از مورخان است كه آن را در سراسر كتاب مي توان ملاحظه نمود. به عبارت ديگر وي از عناصر سازنده گفتمان ديني (بينامتنيت سازنده) در انتخاب نشانه هاي تاريخ نگاري خويش استفاده نموده است.
با توجه به مطالب مذكور مي توان به اين نتيجه دست يافت كه هسته مركزي عناصر يا نشانه‌هاي سازنده تاريخ نگاري ابن كثير مبتني بر اسلام (مبتني بر فقه اهل سنت) است كه بر اساس آن با توجه به اصول برجسته سازي و حاشيه راني به نقل و نقد روايات تاريخي و نيز غيرسازي جهت هويت بخشي به رخدادهاي نقل شده در تاريخ خويش از آنها استفاده نموده است.

ج) اسرائيليات، تاريخ نگاري غير (داخلي) در البدايه و النهايه
 

يكي ديگر از ابزارهاي مورخ در انتخاب گزارش صحيح علاوه بر نشانه ها، غيرسازي است كه با برجسته سازي و حاشيه راني عناصر سازنده آن و به تبع، نقد روايات به تثبيت ديدگاه خود درباره گزارش صحيح مي پردازد. با توجه به تأكيد ابن كثير در كتاب البدايه و النهايه اسرائيليات را مي توان به عنوان يك تاريخ نگاري غير (داخلي) در نظر گرفت.
اسرائيليات به گونه هاي مختلفي تعريف شده است كه هر چند از ناحيه مصداق با هم تفاوت هايي در آن ديده مي شود اما به لحاظ ورود حقايقي غير واقع به دين، مشترك مي باشند. از آن جايي كه يهود نهايت تلاش خود را براي مشوه جلوه دادن اسلام با جعل حديث و روايات به كار مي بردند اسرائيليات كه منسوب به يهود است به عنوان نماد به كار برده شد، هر چند افكار الحادي ديگر همانند مسيحيت، مانويه، زنادقه، مزدكيه و مجوس نيز در پيدايش اسرائيليات تأثيرگذار بوده است. در كل، مصادر اسرائيليات را مي توان كتاب‌هاي آسماني تحريف شده و خيال پردازي و افسانه سرائي‌هاي مسلمان نماها يا قصه گويان دانست. (9)
كعب الاحبار، تميم داري، عبدالله بن سلام، وهب بن منبه، ابوهريره، عبدالله بن عمروبن عاص از چهره هاي شاخص مروج اسرائيليات در جامعه اسلامي به شمار مي‌روند.(10)
ابن كثير به اسرائيليات در حد يك تاريخ نگاري غير داخلي كه با ظاهر اسلامي و در واقع مخالف با اصولي كه وي به عنوان عناصر اصلي تاريخ نگاري خويش برگزيده، توجه داشته است. وي مطالب كتب آسماني پيشين و روايات نقل شده به وسيله اهل كتاب را جزو اسرائيليات دانسته و نشانه هاي سازنده آن را مخالفت با كتاب خدا و سنت پيامبر(ص)، كه هسته مركزي آن نيز در پوششي اسلامي پنهان شده است بيان مي دارد. صاحب البدايه و النهايه كتاب هاي آسماني پيشين را به دليل ايجاد تحريف، دگرگوني و راهيابي سخنان كذب در آن ها قابل اعتماد ندانسته و وجود قرآن كريم را كه بر پيامبر(ص) نازل گرديده، با توجه به روايت امام علي (ع)، كتابي جامع كه باعث بي نيازي از ساير كتب آسماني شده، مي داند. (11)ابن كثير به نقد تاريخ نگاري مبتني بر اسرائيليات يعني روايت هايي كه از علماي اهل كتاب و يا كتب آسماني پيشين نقل شده است، با الفاظي چون «كتابهم فيه تحريف»، (12)«الاخبار الكذبه»، «وضع جهال بني اسرائيل»،(13)«فيهما منكرات و غرائب»(14)و غيره مي پردازد و در برابر اخبار اسرائيلي چنين موضع گيري مي نمايد:
دسته اي از اسرائيليات كه به علت مخالفت با كتاب خدا و سنت پيامبر(ص)رد مي شود و تنها در صورت انكار يا ابطال، ذكر آن جايز است.
دسته ديگر، رواياتي است كه در كتاب خدا و سنت پيامبر(ص)سخني در تصديق و يا تكذيب آن نيامده باشد، و لذا مي توان آن را روايت نمود. البته با توجه به اين نكته كه نقل آن به سبب احتياج و يا اعتماد بر آن نمي باشد، بلكه اعتماد اصلي بر كتاب خدا و سنت است كه صحت يا ضعف روايت با تطبيق بر آن ها آشكار مي گردد.
و دسته سوم از اسرائيليات رواياتي است كه كتاب خدا و سنت پيامبر(ص)آنها را تصديق نموده و ذكر آن اشكالي ندارد، هر چند به دليل غناي آيات و روايات در سنت نبوي نيازي به آن‌ها نيست.(15)
ابن كثير از مفسران و راويان بسياري كه اسرائيليات در اقوال آنان راه يافته، از جمله ابن عباس، ابن جرير، بيهقي و ابن أبي حاتم(16)در كتاب خود ياد كرده است. به عنوان نمونه وي از كعب‌الاحبار به عنوان يكي از مهم ترين سازندگان اخبار جعلي ياد مي نمايد كه در زمان عمر مسلمان شد و سخنان او در مورد علوم مختلف به شرع راه يافت و مردم نيز از طرف عمر اجازه نقل روايات وي را داشتند در حالي كه بسياري از آن ها بر خطا بود. (17)بخش مبتدا و سيره نبوي، بيشترين روايت هاي مربوط به اسرائيليات را در كتاب وي در بر گرفته است.

پی نوشت ها :
 

*استاديار گروه تاريخ دانشگاه تهران
** کارشناس ارشد تاريخ از دانشگاه باقرالعلوم
1) الحافظ ابي الفداء اسماعيل بن كثير الدمشقي، پيشين، ج 1، ص 6.
2) همان.
3) همان، ج 6، ص 332.
4) الحافظ عماد الدين أبي الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي، البدايه و النهايه، تحقيق عبدالله بن عبدالحسن التركي (بي جا: بالتعاون مع مركز البحوث و الدراسات العربيه و الاسلاميه، الطبعه الاولي، 1420 ـ 1417 هـ . ق / 1999 ـ 1997 م) صص 3 و 4.
5) همان، ج 19 و 20.
6) الحافظ عماد الدين أبي الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي، پيشين، ج 1، ص 6؛ همان، صص 129، 137 و 322: «وقد ذكر كثير من المفسرين ههنا آثارا فيها مجازفات كثيره باطله، يدل العقل والنقل على خلافها...».
7) همان، ج 13، صص 6 و 7.
8) مرتضي مطهري، آشنايي با علوم اسلامي (اصول فقه، فقه) (قم: صدرا، بي تا) صص16و17.
9) حميد محمد قاسمي، اسرائيليات و تأثير آن بر داستان هاي انبياء در تفاسير قرآن (تهران: سروش، چ اول، 1380) ص 18.
10) همان، صص 143-85.
11) الحافظ عماد الدين أبي الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي، پيشين، ص 7 : « فالمحتاج إليه قد بينه لنا رسولنا، و شرحه وأوضحه. عرفه من عرفه، وجهله من جهله. كما قال علي بن أبي طالب " كتاب الله فيه خير ما قبلكم ونبأ ما بعدكم، وحكم ما بينكم وهو الفضل ليس بالهزل. من تركه من جبار قصمه الله، ومن ابتغى الهدى في غيره أضله الله " وقال أبو ذر، رضي الله عنه : " لقد توفي رسول الله صلى الله عليه وسلم وما طائر يطير بجناحيه إلا أذكرنا منه علما "».
12) همان، ص 183.
13) همان، ص 323.
14) همان، ج 2، ص 365.
15) الحافظ عماد الدين أبي الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي، ج 1، پيشين، صص 7 و 8.
16) همان، ص 22 و ج 2، ص 31.
17) همان، ص 19: « فإن كعب الأحبار لما أسلم في زمن عمر كان يتحدث بين يدي عمر بن الخطاب رضي الله عنه بأشياء من علوم أهل الكتاب فيستمع له عمر تأليفا له، وتعجبا مما عنده مما يوافق كثير منه الحق الذي ورد به الشرع المطهر فاستجاز كثير من الناس نقل ما يورده كعب الأحبار لهذا، ولما جاء من الاذن في التحديث عن بني إسرائيل لكن كثيرا ما يقع مما يرويه غلط كبير وخطأ كثير وقد روى البخاري في صحيحه عن معاويه أنه كان يقول في كعب الأحبار ( وإن كنا مع ذلك لنبلو عليه الكذب ) أي فيما ينقله لا أنه يتعمد ذلك والله أعلم».
 

منبع:فصلنامه تخصصي تاريخ اسلام شماره 37